غریب آشنای من! لحظاتم بی تو سرد است و تاریک و آتشی که در وجودم از نبودنت شعل ور شده است نیز مرا گرم نمی کند.درد مرا دستهای تو مرهم است بیا تا با وجود تو این سرما را تحمل کنم. مرا نگاه تو بس است تا اتش وجودم را خاموش کنم، مرا زمزمه های تو نیاز است تا صدای پراندوه سکوت را از یاد ببرم.بیا که تو را سخت دلتنگم.
ارسال نظر برای این مطلب
درباره ما
اگه میدونی عشق چیه حتما میفهمی چه حسی دارم
اطلاعات کاربری
آرشیو
نظرسنجی
به نظرتون چقدر ثمین رو دوست دارم؟
آمار سایت
کدهای اختصاصی